زندگی عاشقانه بابا و مامان نی نیزندگی عاشقانه بابا و مامان نی نی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه سن داره

عشق مامان و بابا منتظرتیم

واکسن حانیه

سلام نفس مامان دیشب حمیده دوستم زنگ زد که میخواد فردا صبح حانیه رو ببره درمانگاه نزدیک خونه ما برای واکسیناسیون ٢ ماهگی، به منم گفت باهاش برم. منم امروز صبح رفتم درمانگاه، خیلی وقت بود حانیه رو ندیده بودم، ماشالا بزرگ شده بود. وقتی میخواستن بهش واکسن بزنن، حمیده جرئت نمیکرد پای حانیه رو بگیره، من پاشو گرفتم. عزیزم، کلی گریه کرد بعد خوابش برد. یه نیم ساعتی حمیده اومد خونمون، بعدش واسش زنگ زدم آژانس و رفت. ایشالا بیام خاطره واکسیناسیون تورو بنویسم عزیز مامان ...
1 آبان 1392